... به این دنیا آمده ام
من به عشق تو
و به شوق تو
و به هوای بال زدن در بیکران محبت تو
به این دنیا آمده ام
آمده ام بلبلی باشم
فرسنگ ها دور از گل
ولی عاشقش...
و پرستویی که به شوق رسیدن به تو
-هر سال -
مسیر سخت کوچ را طی می کند...
تو بودی که
-با همان دستی که انگشتی نداشت -
راه خدا را به من نشان دادی
می دانی! ...
همان جا که در آخرین بند زندگیت فرمودی:
بسم الله و بالله...
من از این دورها
از پشت فرسنگ ها فاصله
قلب سرخم را به سوی تو
به پرواز در می آورم
می آیم تا کنج شش گوشه ات
آنجا که تا آسمان و ملکوت
یک چشم بر هم زدن راه است ...
می آیم تا در آغوش ضریحت عشق را پیدا کنم ...
عطر سیب
