تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره  می افتاد  آسمان  روی  آسمان  بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
 باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان ...

سید حمیدرضا برقعی

http://bayanbox.ir/id/8658526471730077881?preview


دخیل


هوای دیدن خورشید درسرم افتاد
که ناگهان به دلم جذبه ی حرم افتاد
کسی میان دلم ((اشفعی لنا ))میخواند
کسی که خاک ترین بودو از طلا میخواند
تویی سرودن شعرم تویی ترانه ی من
بهانه ای به غزل های عاشقانه ی من
درخت بی ثمری را به بار آوردی
دراین زمین کویری بهار آوردی
نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما
برای فاطمه در قم مزار آوردی
نگه ندار زما سایه ی پناهت را
وقدر یک مژه بر هم زدن نگاهت را
دوباره بال گشودم شبیه پروانه
وبا اجازه سرودم شبیه پروانه
کسی که پای ضریحت دخیل می بندد
دخیل را به پر جبرئیل می بندد
طلا زخاک در کوی تو محک خورده است
کنار سفره ی توآب هم نمک خورده است
برای وصف قم از رود نیل باید گفت
غزل،قصیده نه بحر طویل باید گفت
به چشم می خورد اینجا زیارت مریم
سمیه، آسیه ،هاجر،خدیجه،حوا هم
زمین همیشه تو را با برادرت می دید
تو ماه بودی و نام برادرت خورشید
چقدر در حرمت بوی عشق می آید
خیال می کنم عطر دمشق می آید
شبی که فال بجز عشق را نمی آورد
دلم برای زیارت بهانه می آورد
کسی میان دلم ((اشفعی لنا))می خواند
صدا صدای خودم بود از شما می خواند
مجید تال


کشور موسی بن جعفر-ع-

آنان که عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا که می روند تعلّق نمی برند
از آنچه که وبال ببینند خالی اند
عشاق روزگار سبکبال می پرند
پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای است
گاهی ملائکند و گاهی کبوترند
دل را به دست هرکس و ناکس نمی دهند
دل داده قدیمی آل پیمبرند
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند
مدیون خانواده ی موسی بن جعفرند
ما عاشقیم ، شیعه ی زهرا و حیدریم
ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم
ری زاده ایم و مزرعه ی سبز گندمیم
هر صبح با حسین شما در تکلمیم
ما شیعه ولایت مولا - نسب نسب
سلمان پابرهنه ای از نسل چندمیم
گاهی میان خنده ی خورشید گریه ایم
گاهی میان گریه زهرا تبسمیم
همسایه ی حریم تو همسایه ی خداست
پس صد هزار شکر که همسایه ی قمیم
آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان
دلداده ی تواند که ما بین آن گمیم
ای دست گیر صبح قیامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
بالاتر از پریدن پرهاست بام تو
ماها نمی رسیم به شأن مقام تو
خم می شود تمامی دنیا برابرت
ای احترام آل عبا احترام تو
باید هزار بار نشست و بلند شد
وقتی که می رسند بزرگان به نام تو
این شأن توست حرمت تو ، احترام توست
گوید اگر "فداک ابوک" امام تو
آباد گشت قلب زمین زیر پای تو
آباد گشت مسجد دین با کلام تو
یعنی تمام هستی دین مال فاطمه است
یعنی تمام ملک زمین مال فاطمه است
تو آمدی که رحمت دنیای ما شوی
منجی تا قیامت کبرای ما شوی
ما مرده ایم و تو نفست مرده زنده کن
پس واجب است این که مسیحای ما شوی
تو خانمی و جلوه ی بالای هر سری 
اصلا عجیب نیست که آقای ما شوی
تو آمدی که با برکات نسیمیت
روزی یا امام رضاهای ما شوی
اصلا قرار بود در ایران زمین ما
چون فاطمه بیایی و زهرای ما شوی
مهمان چند روزه ی ایران خوش آمدی
همشیره ی امام خراسان خوش آمدی
شهر تو آشیانه ی امن امام هاست
گلدسته ات مطاف شب و روز انبیاست
بانو قسم به پنجره های ضریح تو
این آستانه ای است که باب الرضای ماست
 روی در حریم تو زیبا نوشته اند
" اینجا حریم دختر پیغمبر خداست
 اینجا به احترام قدم نه - که از شرف
گیسوی حور و بال ملک فرش زیر پاست
اینجا مس تو را به نگاهی طلا کنند
تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست"
اینجا مدینه ی دگر آل فاطمه است
اینجا دل شکسته به دنبال فاطمه است

علی اکبر لطیفیان


در حریمت شعر گفتن

ازشب میلاد تو این گونه حاصل می شود
ماه روز اوّل ذی القعده کامل می شود
بارها سر در می آرد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل از خورشید غافل می شود
گوئیا شأن نزولش می شود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر" سوره نازل می شود
پای او "شاه چراغ" و دست ها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت ، قم دل می شود
خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب و بلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود
هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود
هرکسی در شهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی در صحن عاشق گشت عاقل می شود
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه با ترفیع در صحن تو سائل می شود
در حریمت شعر گفتن کار خود را می کند
"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
هر کسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود
گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو "فاضل" می شود
تاچهل شهر مجاور وسعت اکرام توست
پس من همسایه ات را نیز شامل می شود
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

مهدی رحیمی


سيره‌ي ناب فاطمي

آمدي و بهشت را با خود

به دل اين کوير آوردي

کوثرانه قدم زدي در شهر

خيرهاي کثير آوردي

**

آمدي و مشام هر کوچه

پر شده از شميم احساست

يادگاري مادرت زهراست

عطر نام تو، نفحه‌ي ياست

**

به لب مردمان غمديده

با حضورت تبسم آوردي

آمدي با فرشتگان از راه

آسمان را سوی قم آوردي

**

با تو بوي بهشت پيچيده

دم به دم در فضاي بيت النور

آسمان آمده به پابوسي

آمده تا حرای بيت النور

**

حرف رفتن که مي‌زني ناگاه

دل قم کوچه کوچه مي‌گيرد

يا کريمي که دل به تو بسته

از فراق تو آه مي‌ميرد

**

خاطر آسماني ات انگار

گاه گاهي غبار غم دارد

بغض هاي شکسته‌ي ناگاه

چشم هايي که دم به دم دارد ...

**

شعله‌ي آه و ... قلب بي تابت

در تب اشتياق مي‌سوزد

باز هم قصه‌ي جدايي ها

جگرت از فراق مي‌سوزد

**

چشم هايت دو چشمه کوثر شد

ياد داري وداع آخر را

دل خواهر چگونه تاب آورد

حسرت ديدن برادر را

 **

زينب حضرت رضايي و

چشمهايي پر از شفق داري

ديدن غربت «ولي» سخت است

بانوي بي قرار حق داري

**

آمدي از مدينه تا ايران

برساني چنين پيامت را

که تحمل نمي تواني کرد

لحظه اي غربت امامت را

 **

سيره‌ي ناب فاطمي اين است

راه را بر همه نشان دادي

تو شهيد ولايتي بانو

در هواي امام جان دادي

 **

سيره‌ي ناب فاطمي اين است

مادرت پا به پاي مولايش...

محسنش جاي خود، خود مادر

پشت در شد فداي مولايش

**

بين کوچه کبود شد بازو

ولي اسباب رو سپيدي شد

آه دست شکسته‌ي مادر

باني نهضت رشيدي شد

**

سيره‌ي ناب فاطمي يعني

در شريعه رشادت عباس

تشنه لب از فرات برگشتن

دست و مشک و ... قیامت عباس

**

دست هايش قلم شدند آن روز

تا حديث حماسه بنويسد

همه‌ي شعر را اگر شاعر

در دو مصرع خلاصه بنويسد:

**

هر کسي شد فداي مولايش

نام او در جهان علم گردد

مرقدش در تمامي عالم

قبله و کعبه و حرم گردد

 

یوسف رحیمی

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/masoome/kamel/10.jpg

روی قبرم بنویسید

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم

سالها منتظر روی برادر بودم

بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟

من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟

روی قبرم بنویسید جدایی سخت است

اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است

یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم

سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم

روی قبرم بنویسید ندیده رفتم

با تن خسته وبا قد خمیده رفتم

بنویسید همه دور ربرم ریخته اند

چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند

چقدر مردم این شهر ولایی خوبند

که سرم را نشکستند خدایی خوبند

بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد

به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد

چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت

معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت

...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟

من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟

بنویسید که عشاق همه مال هم اند

هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند

گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید

من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...

روی قبرش بنویسید برادر بوده

سالها منتظر دیدن خواهر بوده

روی قبرش بنویسید که عطشان نشده

بدنش پیش نگاه همه عریان نشده

بنویسید کفن بود،خدایا شکرت

هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت

یار هم آنقدری داشت که غارت نشود

در کنارش پسری داشت که غارت نشود

اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟

اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

...

بنویسید سری بر سر نی جا میکرد

خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد

علی اکبر لطیفیان

http://dl.aviny.com/Album/mazhabi/ahlbeit/masoome/kamel/02.jpg