یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا .ع.
انعکاس شور و اميد و شعف باب الجواد
زائر تو ايستاده جان به کف باب الجواداين بلا تکليفي اش ارثيه کرب و بلاست
يک طرف باب الرضا و يک طرف باب الجواد
تا که چشمم خورد بر صحن و سرايت ناگهان
يادم آمد هيبت شاه نجف باب الجواد
لابلاي خواندن اذن دخولت يا رضا
حس نمودم که شده وادي طف باب الجواد
باز هم لطف شما و حس دل تنگي من
کيمياي عشقتان و اين دل سنگي من
*****
باز هم زائر شدم قابل اگرچه نيستم
بر عنايت هايتان نايل اگرچه نيستم
آب سقاخانه و تربت گلم را آفريد
قدردان لطف آب و گل اگرچه نيستم
در حريمت بي سر و پايي خوش است و بي دلي
بي سر و بي دست و پا، بي دل اگرچه نيستم
مشکلم اين است از تو فاصله دارم ولي
باز فکر حل اين مشکل اگرچه نيستم
ليک لطفت شامل حال من آلوده شد
يارضا گفتم خيالم تا ابد آسوده شد
*****
خوب ميدانم که آخر دستگيري مي کني
حضرت سلطان ز نوکر دستگيري مي کني
کار و بارم بيشتر با تو گره خورده است چون
از همه خوبان تو بهتر دستگيري مي کني
گفته بودي زائرانت را سه جا در لحظه ي...
مرگ و قبر و روز محشر دستگيري مي کني
دست آخر لابلاي التماس و خواهشم
تا قسم خوردم به مادر دستگيري مي کني
مي رسد هر صبح از حال و هواي صحنتان
بوي قبر گمشده در هر کجاي صحنتان
*****
لطف تو بر اين دل بيمار تکراري نشد
مرهمت بر زخم قلب زار تکراري نشد
گفت عقلم اين همه مشهد دلت را مي زند
آمدم صدمرتبه يک بار تکراري نشد
هر دفعه از صحن گوهر شاد وارد مي شوم
صد عجب دارد که اين تکرار تکراري نشد
خواهش کرب و بلا درهر زيارت داشتم
جالب اينکه اين همه اصرار تکراري نشد
باز هم در گوشه صحنت مجالي يافتم
امشب از شوق نگاهت شور و حالي يافتم
*****
گنبدت هر عاقلي را سخت مجنون مي کند
هق هق زوار حالم را دگرگون مي کند
چند سالي که حرم قسمت شده فهميده ام
زائرانت را خدا هر سال افزون مي کند
غربتت از پنجره هاي ضريحت ريخته
اين ضريحت قلب من را سخت محزون مي کند
پرچمت وقتي تکان مي خورد روي گنبدت
هر تکانش غصه ها از سينه بيرون مي کند
من همان بالاي سر پايين پا ميخواستم
راست ميگفتم فقط يک کربلا ميخواستم
*****
حاجتم اين است آقا يک شب جمعه حرم
انتظارم از تو تنها يک شب جمعه حرم
هي نگو به پنجره فولاد بالم بسته است
از همين جا پر بزن تا يک شب جمعه حرم
دست بردار گدايي ام نبودم لحظه اي
تا گره زد قلب من را يک شب جمعه حرم
خواب ديدم کربلا هستم معبّر گفت که...
قصه مجنون و ليلا يک شب جمعه حرم
دست بر دامانتان هستم عزيزم مي کني
دست خالي آمدم پستم عزيزم مي کني
*****
ضامن آهو دوباره اين گدايت آمده
سائل بي ارزش صحن و سرايت آمده
هر دفعه بخشيدي و هر بار آلوده شدم
اين نمک نشناس بي شرم و حيايت آمده
رو مزن اين بار پيش حضرت حق بهر من
اين دفعه حتي اگر گفتم گدايت آمده
من گداي يک شب و يک روز کويت نيستم
اين سگي که هست عمري مبتلايت آمده
هرچه خواهي ناز کن مثل هميشه يارضا
آمدم در باز کن مثل هميشه يارضا
*****
رفتني هستم ولي آقا ميايم بازهم
سائلي پستم ولي آقا ميايم بازهم
گرچه در اين لحظه آخر به روي گنبدت
چشم خود بستم ولي آقا ميايم بازهم
ظاهر اين بار هم دارد که کوته ميشود
ازحرم دستم ولي آقا ميايم بازهم
گرچه آقا از شراب ناب سقاخانه ات
مِي زده مستم ولي آقا ميايم باز هم
دست من را از حريمت لحظه اي کوته نکن
جان زهرا از حريمت لحظه اي کوته نکن
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۲ ساعت 19:12 توسط عطرسیب
|